
چه می خواهید؟ کمی امید یا تمایزی صرف؟[۱]
معماری سابقهای طولانی در زمینه ی زایش [ایدهی] آینده دارد. آینده برای بسیاری (و به خصوص معماران) در ابتدا قلمرو امیدها و انتظارات و تسهیل کننده راه رسیدن به «جهان برتر»[۳] بود. این تصور با پیش بینی سرزمینی در فردای آباد، برایمان ایجاد شده بود؛ سرزمینی که به معنای دقیق کلمه، مکانی بهتر خواهد بود. معماری، قاصد آن «جهان بعدی»[۴] بود.
همه میدانیم، این تلاش خیلی وقت است که شکست خورده. زمانی «معماری ایدئال گرایانه» حشوی زائد[۵] مینمود، اما حالا بیشتر همچون «بیانی نقیض»[۶] به نظر میرسد. باور به قدرت نجات بخش معماری همچون نظریه ی معماری، دیگر از بین رفته و ایدئال گرایی یک کنش ذهنی پرشبهه می نماید.
اما همواره «بَعدی» هم هست. مشخصاً میتوانیم از نیروها و گرایشات موجود، به نتایجی پیرامون پیشبینی اتفاقات آینده برسیم. اگر «استعداد معمارانه» را عامل A یا «کارفرمای بلندپرواز» را عامل B در نظر بگیریم، آنگاه انتظار طرح های ساخته شده ی جذابی خواهیم داشت؛ و اگر این استعداد یا کارفرما معروف هم باشند، انتظارمان این است که در نهایت ساختمان فوق العاده ای داشته باشیم؛ یا به بیان دقیقتر: ساختمان متمایزی داشته باشیم.
مشکل این جاست که هر بینشی همیشه باعث ایجاد تمایز میشود، اما هر تمایزی لزوماً دال بر داشتن یک بینش خاص نیست. این جابهجایی جایگاهها به دلیل سکون حاضر در سطوح بالایی معماری است. چیزی که در «مرحله بعدی» قرار دارد، هیچ ربطی به آن امر امیدبخش ندارد. امیدداشتن یعنی پذیرفتن ریسک و در مقابل امید همواره بلیطی برای رفتن به آن نقطه ی «بعدی» هست و این نقطه ی «بعدی» است که تمایل به بزرگداشته شدن دارد، نه امید.
ما شاهد بازنمودی نارس از «امر شاهکار»[۷] هستیم. پیامد این اتفاق، معماری است که بر مبنای اعتبار، سرمایه گذاری روی انتظارات، درآمدزایی از راه شهرت و پدیده ی حقیقی «اقتصاد نو» شکل می گیرد. این حباب کِی می ترکد؟
فهمیدن اینکه تصویر ارائه شده از مفهوم نابغه-معمار تا چه حد به آنچه امروز برای معماری باقی مانده، تعلق دارد کار چندان دشواری نیست. هدف از بخشیدن چنین تصویری، هدایت ما نیست. آنچه امروز باقی مانده گروهی منتخب از برندگانی هستند که همه آنچه در این کشاکش باقی میماند را از آن خود میکنند. کسانی که همزمان هم انجام مشهورترین پروژههای جهان را برعهده می گیرند و هم بازنمودی از یک جاه طلبی بیثمر محسوب میشوند. معماران دیگر توانایی پاسخ به این سوال ها را ندارند: امروزه مسئله ی مهم چیست؟ معماری برای درک این جهان، برای اینکه پاسخگوی پویایی های آن باشد و بر آن تأثیر بگذارد، چه کاری از دستش برمی آید؟ و فراتر از همه ی آنها: اگر معماری به عنوان نظمی مادی، در تصادم نوظهور تمدنها و سیرش به سوی جنگ شهری، به شکلی روزافزون به بخشی از شمایل شناسی تنفر تبدیل شود، آنگاه بهعنوان یک دیسیپلین چه نقشی میتواند داشته باشد؟
تا چند سال پیش کسی به این سوالات (به عنوان سوالاتی برآمده از معصومیتی مذبوحانه) چندان توجهی نمیکرد. با این وجود، امروزه در بحث در مورد بررسی واقعیت ساختمانی معماری به مثابه یک ابزار بیانی فرهنگی، این سوالات به نظر به سرعت مجدداً به سوالاتی محوری تبدیل شده اند؛ سؤالاتی محوری پیرامون خودباوری معماری به مثابه یک دیسیپلین حرفه ای. با وجود این قطببندی دوباره ی مسائل در قلمروهای اجتماعی مختلف، معماری دیگر نمیتواند از پیوند یافتن با حقایق رادیکال و مستدلِ جامعه ی حال حاضرمان، طفره برود؛ حقایقی چون مهاجرت، سالخوردگی، پویایی، بنیادگرایی، خشونت، جهانی سازی و دیجیتال سازی. پس از دو دهه بحث در مورد معماری و تخطی، دیگر نمیتوانیم از دقیقاً همین کار اجتناب کنیم، یعنی تخطی. ما به معماری نیاز داریم که نسبت به پیوندهایش با این حقایق تخطی کرده و دیگر به آنها به مثابه صرفاً استعاراتی پرمغز نگاه نکند. اگر نهایتاً معماری به یک ابزار بیانی شهری برای سخن پردازی و کنشورزی تبدیل شود، آن وقت خودش واقعاً چگونه ماهیتی خواهد بود؟
اُل بومن[۲]
برگردان: احسان حنیف
پانوشت ها
[۱] What Do You Want: Some Hope or Just Difference, in Hunch 6/7, 109 Provisional Attempts to Address Six Simple and Hard Questions about what Architects Do Today and where Their Profession Might Go Tomorrow, (ed. Jennifer Sigler), 2003.
[۲] Ole Bouman
نویسنده، تاریخ نگار و طراح هلندی که در سال ۲۰۰۵ در کنار رم کولهاس و مارک ویگلی، مجله ی Volume را تاسیس کرد. او علاوه بر این مجله، سردبیر کتب و مجلات بسیاری بوده است.
[۳] world-to-come
یا age to come یا heaven on Earth عباراتی فرجام شناسانه هستند با این باور که “جهان کنونی” یا “عصر کنونی” پر از ضعف یا مصیبت است و در آینده با چهان یا عصری بهتر یا همان پردیس جایگزین خواهد شد.
[۴] Next World
آینده و جهانی که انتظارش را می کشیم و بعد از وضعیت کنونی ما قرار دارد.
[۵] Pleonasm
به معنای استفاده بیش از حد نیاز از کلمات برای توضیح یک مسئله می باشد، به نحوی که معنای کلمات اضافی استفاده شده در سایر کلمات همان جمله وجود داشته باشد، در این مورد می توان به عباراتی چون، آتش سوزاننده و تاریکی سیاه اشاره کرد.
[۶] Oxymoron
تناقض ظاهری، ناسازه گویی یا استعاره عنادیه، نوعی طرز بیان نقیض است که عناصر ظاهرا متناقض را کنار هم می گذارد (در لفظ متناقض نیستند). تناقض های ظاهری در زمینه های متفاوتی بروز می کنند.
[۷] masterpiece